بعضی از شاعر ها هم تعادل نداشتنا
مثلا میگه؛
“برخیز و مخور غم جهان گذران”
تا پا میشم میگه؛
“بنشین و دمی به شادمانی گذران”
فعلا نیم خیز موندم تا تکلیفم تو بیت بعدی مشخص بشه
•
۱۹۳ سال پیش در چنین روزی در یک خانواده فقیر انگلیسی پسری دنیا آمد
که نام او را ادوارد نهادند.
در دوران کودکی تفاوت فاحشی با هم سن و سالانش نداشت.
دوران ابتدائی را با مشقت پشت سر گذاشت
و سپس ترک تحصیل کرد.
او در یک مغازه تعمیر کیف و کفش شروع به کار کرد.
در ۲۱ سالگی به سربازی رفت،
بعدش دیگه خبری ازش ندارم
فکر نکنم هیچ گهی هم شده باشه
والابغرعان